نشسته توی خیاطی
با چرخی که نمی دوزه
چشاش و ازغبار شهر
به پشت شیشه می دوزه

کی می دونه که می سوزه
هزاران لاله زارش
خیابون تا خیابون پر
خیال خواب بیدارش

چه هامونی/ چه کارونی/ چه حال زار داغونی
چه حس مبهمی داره به این خواب زمستونی

به مروارید در آبی
که زیر پلک پنهون شد
غمی داره که تکرارش
به رود گونه مهمون شد

به کوکی که نمی کوکه
به چرخی که نمی چرخه
دلش تنگ مث دستاش
چشاش رود مثل کرخه

به هامون می کنه جون و
به کارون می زنه خون و
به سوزن می زنه چشم و
می میره فراوون و

چه هامونی/ چه کارونی/ چه حال زار داغونی
چه هامونی چه کارونی چه حال زار داغونی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Izham نمونه سوالات آرایشگر ناخن فنی و حرفه ای دانلود فيلم با کيفيت 1080p طراحی سایت و سئو علیرضا داوری زلفی گل بازار بزر گ برق وابزار Milad Razzaghi یادداشت های بورسی آموزش مینا (پایه دوم و سوم ابتدایی )